به نام حبیب ...
...
چقدر فاصله است هنوز ... میان
حرم.من تا حریم ...
چشمانم بی تاب کف پای اوست ...
فضای وجودم سیراب عطش است ....
عجب معرکه ای است آنجا که زانو می زنم ... سلطان و گدا ...
فرشته ها پوزخند می زنند ...
"رفتی و آمدی و همانی ؟؟؟؟؟! مگر می شود؟!! این بار هم؟..."
خب چه کنم؟ دستم بسته است ... به آسمان نمی رسد ... اما
به زمین هم قانع نیستم ...
فضا بی انتهاست و من شناور ...
وای بر من! اینجا اشیا هم معرفت دارند!
سبوح ... قدوس ...
مولا (ع) دم در ایستاده است. نمی توانم ببینمش.
"شکستم و... نشکستی
بریدم و... نبریدی
وفا نکردم و... کردی"
...
یاد پدرت (ع) می افتم ... شب آخر ... کربلا ... در چهار چوب خیمه..
یاد "حر" ...
آب را بسته بود بر آل الله
چرا خودش تشنه بود پس؟
چشمه ی وجودش جوشید ... بارید ... غرق شد!
"ارفع راسک یا حر!"
و فرمود:
"تمام شد!"
...
مولا! چرا تمام نمی شوم؟..
فرشته ها مشغول طوافند ...
میروم "تماشا" کنم ... چه رفتنی!
منبع:مصباح الهدی
سلام
وب شما رو یکی از دوستانم بهم معرفی کرده.امیدوارم که توی این کار موفق باشید
بعد معرفی کردن خودم!دو تا سوال داشتم از خدمتتون
۱-منظور از نافله نماز نافله است یا کلا همه مستحباتو شامل میشه؟
۲-به نظر شما آدم چه قدر -هم توی یه روز و هم به طور کلی برای چه مدت-و با چه کیفیتی به نوافل بپردازه به این درجه-به این بلندی!-می رسه؟
ممنون می شم اگه به سوالم جواب بدین