وجود انسان چون هرمی می باشد که در قاعده آن محبت و معرفت به چیزهای مختلفی چون پدر ، مادر، ...، علم ، اخلاق ، وحتی بعضی از بدی ها مانند مقام و ...وجود دارد و در بالای این هرم محبت به خدا .
سالک برخود فرض میداند که به سمت بالای این هرم سیر کند و دستور نیز همین می باشد . خودتان می توانید ببینید :
« قل ان کان آباوکم و ابناوکم و اخواتکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارت تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصو حتی یاتی الله بامره و الله لا یهدی القوم الفاسقین .» (توبه 24 )
بگو :« اگر پدران ، پسران ، برادران ، و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناک اید و سرا هایی که خوش می دارید ، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست داشتنی تر است ، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را به اجرا در آورد .» و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی کند .
پس اگر روزی محبت به غیر با محبت به خدا و اولیاء او منافی بود باید آن را از دل بیرون کرد . دوستانی باید برگزید که کمالاتشان بیش از جهات منفی ایشان باشد و در راه خدا گام بردارند .
باید به سمتی رفت که ضمائم این محبت ها را کم کرد ، اگر امام زمان (عج) را بخاطر این که در وقت ظهورش علم وعدالت را به ما ارزانی می دارد دوست بداریم ،در حقیقت ما به علم و عدالت عشق می ورزیم نه به امام . باید محبت کاملا خالص باشد .
هر چه از قاعده به سمت نوک هرم می رویم از این کثرات کم می شود و به وحدت نزدیک می شویم ،تا جایی که محبت به امام زمان (عج) نیز اصالت خود را از دست میدهد . در آن مقام او را دوست میداریم زیرا او بنده صالح خداست.
« قل الله ثم ذرهم » (انعام 91)
سلام
خیلی عالی بود.
....تا یار که را خواهد و میلش به که باشد....
یا علی
سلام
زحمت کشیدید
من شما رو لینک کردم
یا علی
سلام و ممنون