نگاه نو

این وبلاگ با موضوعات معرفتی و روانشناسی در جهت پیشبرد سطح آگاهی اعضای خود و عموم استفاده کنندگان فعالیت می کند .

نگاه نو

این وبلاگ با موضوعات معرفتی و روانشناسی در جهت پیشبرد سطح آگاهی اعضای خود و عموم استفاده کنندگان فعالیت می کند .

بیایید با خدا صحبت کنیم (۷)

پس تا کنون به این نتیجه رسیدیم که خدا خواسته تا با او صحبت کنیم و ما در مقابل کبریایی مقام خدا جز از در اطاعت وارد نمی توانیم بشویم زیرا همه کاره اوست و هزار هزار دلیل و صحبت در این خصوص که در قسمت های قبل آمد .

با فرض روشن شدن ضرورت و چرایی ارتباط و صحبت بین بنده با مولی ،کمی بحث را جلو می بریم .

اصولا صحبت با مولی چند گونه است :

اول : صحبت کردن بنده با مولی در مقام حساب پس دادن است که بسیار سخت است که موضوع بحث را سعی می کنیم از آن دور کنیم :

«لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا» ( انبیاء 38 )

دوم : صحبت کردن مناجات گونه با خدا که مورد بحث ما قرار خواهد گرفت .

مناجات آدابی دارد که باطنی و ظاهری است ؛

 

1)   آداب ظاهری مانند بالا بردن دست تا مقابل صورت و بالاتر ، رو به قبله بودن و وضو گرفتن که آنها در اصل به حالات باطنی ما کمک می کند.

پیامبر اعظم (ص ) :

« خدا با حیا و بخشنده است ؛ وقتی مردی دست های خود را به سوی او بلند کرد، شرم دارد که آن را خالی و نومید باز گرداند » .

 

2)   آداب باطنی که حوزه های مختلفی دارد ؛

 

الف) افکار ما خیلی مهم است ، درمیدان اندیشه و ساحت علم باید بدانیم چقدر فقیر هستیم ، مقدار یقین به آن خیلی مهم است و ارتباط عمیقی با انسان شناسی دارد باید بدانیم که خدا چقدر می تواند به ما بدهد ، اینگونه نباشد که برای زود تر رسیدن به هدفمان به خدا تخفیف بدهیم ؛ مثلا حالا اگر مقدور نیست به ما یک خانه بزرگ بدهد لااقل پول پیش همین خانه کوچک را بما بدهد .

ویا صفات او را بهتر بشناسیم مثلا به خدا می گوییم آیا صدای مرا می شنوی

و یا آیا حواست به من است .

 

ب) آدابی دارد که در مقام احساس ما می گنجد :

مثلا چقدر به خدا محبت دارید یا خدا را چقدر مهربان می بینید . تمنا در مقابل خدا را چگونه می دانید آیا مانند کودکی که در مقابل معلم خود التماس می کند هستید ، یعنی اگر شما را معلم به خاطر ادب کردنتان تنبیه کند از او نفرت پیدا می کنید و اگر بخاطر گریه و ابراز ندامت از سر تنبیه شما بگذرد میگویید که اورا سر کار گذاشتم ؛ آری کودک فقط خود را دوست دارد و التماس های او به معلم نه از روی عشق به معلم است بلکه از روی حب نفس است .

وقتی به خدا رجوع می کنیم از روی عشق به خداست یا از روی درماندگی در تامین نیاز ها (چه مادی و چه معنوی ) خلاصه حب  خدا داری یا حب نفس است .

                                             ادامه دارد 

نظرات 10 + ارسال نظر
بنده روسیاه خدا شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:47

سلام . من خدا رو دوست دارم اما نمیدونم چرا از من روبرگردونده من بنده روسیاهشم توبه کردم گریه کردم اما نمیدونم چرا جوابمو نمیده از خودم خسته شدم که ارزشی برا خدا ندارم.
صبرم تموم شده از همه آزمایشات سر افکنده اومدم بیرون

شهرزاد یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:04

من اومدم اینجا بنویسم شاید خدا صدام رو بشنوه!
خدایا اگه نوشته ام رو می خونی:‌من نمی خوام با شوهرم دعوا کنم و نمی خوام بینمون قهر و قهر کشی و تهدید و داد و کتک کاری و طلاق باشه نمی خوام بهم لج کنه و نمی خوام سر خونواده ام تلافی کنه من نمی خوام تا بوق سگ سر کار بمونه و نمی خوام کسی شوهرم رو آزار بده فقط می خوام خانواده اش توی کارم فضولی نکنن می خوام سر وسایلم نرن می خوام توی اتاق خوابم نپلکن. می خوام تمام خانواده اش به ساعت کاری من کار نداشته باشن می خوام از بچه خواهرش مواظبت نکنم می خوام دائم تحت نظرشون نباشم می خوام یه کم آزادی و استقلال داشته باشم می خوام مادر شوهرم سر یخچال و فریزرم نره و بهم نریزه می خوام مادر شوهرم مجبورم نکنه تا آخر عمر توی اون بالا خونه اکبیری زندگی کنم می خوام مادر شوهرم دائم در مورد اینکه من شوهرم رو مجبور کردم بریم مسافرت آزارم نده می خوام دائم با اون زبون بی صاحاب مونده اش زجرم نده می خوام در مورد اسم بچه نداشته ام فضولی نکنه می خوام اینقد پدر شوهرم تعیین تکلیف نکنه که چی بخورین و کی بخوابین و کجا برین و چیکار کنین...من فقط یه ذره آزادی و استقلال می خوام همین...خسته ام...دلم برای خونواده ام تنگه...دلم یه ذره راحتی می خواد یه لحظه تنها بودن با شوهرم بدون حضور بچه خواهر یا ننه و باباش...خسته ام...
خدایا! من زیر هر سنگی رو می گردم تا بالاخره پیدات کنم و حتی اگه شده دری وری می گم که بیای ببینی آخه دردم چیه...

خاک پای بندگان خدا شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:27

عزیزان این اعتقاد که خدا همه کارها رو دست می کنه اگر همراه تلاش و کوشش زندگیت را به خدا بسپاری و از خدا به زور و اصرار چیزی نخواهیم که شاید همان باعث نابودیت بشود

سمیه یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:16

سلام خداجونم شماا دوست ما هستید میخوام ساده بگم ازت خواهش میکنم من و به کسی که میخوام برسون ازت خولهش میکنم اگه قراره با هم با تمام وجود احساس خوشبختی کنیم ملرو به برسون انشا ءالله همه به کسی که میخوان برسن همه جوان ها/

رها یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:19

سلام خدای من سلام خدای مراد دهنده من نامزیم با کسی که دوستش داشتم بهم خورده ازت عاجزانه خواهش میکنم کمک کن برگرده چرا که شما به ما بنده هات عشق و عاشقی یاد دادی .

توکل کننده خدا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:23

الهی توکلت الله الهی امیدم به شما خدایا هرچی شما بگی هرچی شما بخوای

گناهکار جمعه 24 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:56

خدای بزرگ اینقدرازیادت غافل بودم و گناه کردم که الان که مریض شدم خجالت میکشم ازت طلب شفا بکنم خدایا فقط مراببخش و توبه ام را بپذیر خدایا نگذارخسرهالدنیا و لآخره شوم خدایا ایمانم را روزبه روز قویتر کن و شک وتردیدراازمن دور کن خدایامن کفران نعمت زیادکردم ببخشم خدایا توکلم برتوست خدایا لطف و.رحمتت راهیچوقت ازمن دریغ نکن خدایا ببخشم بنده خوبی نبودم عفوم کن خدایا ....

فاطمه سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 17:47

عالی بود.خیلی ممنونم.لطفابیشترمطالب بگذاریدتاماجوونالیشتراستفاده کنیم وراههای صحبت ودرددل ونزدیک شدن به خدارویادبگیریم.بازم ممنون

سمیه چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:09

سمیه چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:09

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد