پس تا کنون به این نتیجه رسیدیم که خدا خواسته تا با او صحبت کنیم و ما در مقابل کبریایی مقام خدا جز از در اطاعت وارد نمی توانیم بشویم زیرا همه کاره اوست و هزار هزار دلیل و صحبت در این خصوص که در قسمت های قبل آمد .
با فرض روشن شدن ضرورت و چرایی ارتباط و صحبت بین بنده با مولی ،کمی بحث را جلو می بریم .
اصولا صحبت با مولی چند گونه است :
اول : صحبت کردن بنده با مولی در مقام حساب پس دادن است که بسیار سخت است که موضوع بحث را سعی می کنیم از آن دور کنیم :
«لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا» ( انبیاء 38 )
دوم : صحبت کردن مناجات گونه با خدا که مورد بحث ما قرار خواهد گرفت .
مناجات آدابی دارد که باطنی و ظاهری است ؛
1) آداب ظاهری مانند بالا بردن دست تا مقابل صورت و بالاتر ، رو به قبله بودن و وضو گرفتن که آنها در اصل به حالات باطنی ما کمک می کند.
پیامبر اعظم (ص ) :
« خدا با حیا و بخشنده است ؛ وقتی مردی دست های خود را به سوی او بلند کرد، شرم دارد که آن را خالی و نومید باز گرداند » .
2) آداب باطنی که حوزه های مختلفی دارد ؛
الف) افکار ما خیلی مهم است ، درمیدان اندیشه و ساحت علم باید بدانیم چقدر فقیر هستیم ، مقدار یقین به آن خیلی مهم است و ارتباط عمیقی با انسان شناسی دارد باید بدانیم که خدا چقدر می تواند به ما بدهد ، اینگونه نباشد که برای زود تر رسیدن به هدفمان به خدا تخفیف بدهیم ؛ مثلا حالا اگر مقدور نیست به ما یک خانه بزرگ بدهد لااقل پول پیش همین خانه کوچک را بما بدهد .
ویا صفات او را بهتر بشناسیم مثلا به خدا می گوییم آیا صدای مرا می شنوی
و یا آیا حواست به من است .
ب) آدابی دارد که در مقام احساس ما می گنجد :
مثلا چقدر به خدا محبت دارید یا خدا را چقدر مهربان می بینید . تمنا در مقابل خدا را چگونه می دانید آیا مانند کودکی که در مقابل معلم خود التماس می کند هستید ، یعنی اگر شما را معلم به خاطر ادب کردنتان تنبیه کند از او نفرت پیدا می کنید و اگر بخاطر گریه و ابراز ندامت از سر تنبیه شما بگذرد میگویید که اورا سر کار گذاشتم ؛ آری کودک فقط خود را دوست دارد و التماس های او به معلم نه از روی عشق به معلم است بلکه از روی حب نفس است .
وقتی به خدا رجوع می کنیم از روی عشق به خداست یا از روی درماندگی در تامین نیاز ها (چه مادی و چه معنوی ) خلاصه حب خدا داری یا حب نفس است .
ادامه دارد